ایجاد فضایی معمارانه
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ایجاد فضایی معمارانه :


از معماری رحم تا گور , انسان پیوسته خود را در فضا ها می یابد , اما کمتر فضائی را می یابد , که از شان بالقوه انسانی نشات گرفته باشد.پس از انقلاب صنعتی معماری در شکل کلی و شهری جلوهخود را از دست داد ; معماری شکل سطحی و غیر کالبدی به خود گرفت و روح بلند فضاهایداخلی به حس غریبی بدل شد.که حتی نیاز های اولیه برای انجام فعالیت های روزمره رانیز بر آورده نمی ساخت.بی گمان معماری داخلی , ماهیت خود را از ارتباط با درون انسان به دست می آورد.از این رو , با روحیه انسان رابطه مستقیمی دارد و توان تاثیرات عمیق تری را نیز میتواند دارا باشد.پس امروزه باید با نگاهی تازه تر بهاطراف نگریست انسان فقط یک وجود فیزیکی ساده که به جا و مکان نیاز داشته باشد نیست , بلکه پاسخهای احساسی وی نیز از اهمیت فراوانی برخوردارند.همچنانکه که دانش انساننسبت به خود و محیط اطرافش گسترش می یابد , حوزه دید او از زندگی و امکانات آن نیزوسیع تر میگردد و به دنبال ایجاد نظم در دنیای اطراف خود میگردد و آنگونه نظمی , منظور و مطلوب خواهد بود که بتواند بیشترین سازگاری را با طبع و روح انسان برقرارکند.اگر مدل و یا طرحی در یک دوره مورد توجه قرار گیرد به این دلیل است که براساس نیازهای زمان خود طراحی شده است از این رو طرحهای دکوراسیون و الگو های آنهمواره با تغییراتی کلی و جزئی هموار هستند باید به گونه ای طراحی شود که منطبق باخواسته های درونی انسان باشد , هدف اصلی از انجام دکوراسیون , بالا بردن زیبا سازیفیزیکی و هماهنگی آن با احساسات درونی انسان میباشد که جز با تاکید بر روابطی چونعاملیت و عملکرد با فرم و... و همچنین به وسیله عناصر متعلقه و مرتبطی چون رنگ , بافت و.... میسر و مقدور نمی باشد طراحی داخلی در ايجاد فضايي مطلوب و دلنشين براي افراد جامعه نقش موثردارد.محيط مناسب يعني فضايي كه بشر در آن بتواند فارغ از فشارهاي ناخواستهرواني رشد كرده و شكوفا شود و اين از خواسته هاي عقلاني و منطقي هر جامعهاست.بنابراین , هدف طراحی داخلی بهبود عملکرد فیزیکی و روانی و دست یابی به اصولزیبا شناسی فضای داخلی است.در این میان , اصولی که در طراحی با هدف ایجاد فضائیمعمارانه در نظر گرفته می شود , در۹عنوان زیر تقسیم بندی می شوند:

۱. فرم:بافت و فرم مهمترین نقش را در آذین و دکوراسیونبر عهده دارند آنها زیبائی و عملکرد را به برنامه خود می افزایند.انتخاب بافت و فرماز سبک معماری و محدودیتهای محیطی و همچنین اولویتهای شخصی متاثر خواهد شد.بدون شکگزینه های امکانپذیر زیادی وجود دارد که وظیفه تعیین فرم را دارند اگر به نقش اینقواعد توجه کنیم آنگاه میتوانیم انتخابی آگاهانه و هوشمندانه داشته باشیم و بدینگونه خطا های بصری را میتوان شناسائی کرد.فرم ها می توانند در نگاه ما به تناسب اثربگذارند.
۲.رنگ :یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد ،بررسی تأثیر متقابل رنگ ها است . جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می کندهر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می نمایاند . معکوس کردن اینترتیب طبیعی ، ناسازگاری رنگی به بار می آورد. رنگ های سرد ، مختصر کاهش در دمایبدن نگرنده ایجاد می کنند و رنگ های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می شوند . بهلحاظ بصری ، رنگ گرم پیش می آید و رنگ سرد پس می نشیند.رنگهای درخشان به تنهاییجذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تاثیر بیشتریخواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجهیک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.همچنین رنگهامیتوانند به نگاه ما نسبت به بافت ها تاثیر بگذارند.بافت هائی با کنتراست بالا یکاحساس فعال و پر انرژی ایجاد می کنند و رنگها را برای ایجاد محیطی آرام محصورمیکنند

۳.بافت:کلیه مواد و اجسام دارای نوعی بافت داخلی و ساختمانی هستند.بافت راتوسط دو حس لامسه و بینایی میتوان تشخیص داد .در کارهای هنری بافت های ملموس و بصریممکن است با هم تلفیق شوند و یا از یکدیگر متمایز گردند.نیاز به بافت در محیط اطرافاحتیاجی برای انسان است.طبیعت , مملو از اثرات بافتی زیبا است.اماکن پر بافت موجبفشار ذهنی و آشفتگی خاطر میگردند و متقابلآ محیط های یکنواخت اثرات بدی و کسالتباری بر انسان باقی می گذارند.بکارگیری طبیعی مواد , لذت بصری بیشتری دارد.پاره ایبافت ها , ظریف و زیبا و برخی دیگر خشن و ناهنجار بنظر میرسند.تضاد , بر میزان زبرییا ظریف , به نظر آمدن یک بافت , اثر می گذارد.بافتی که در برابر یک پس زمینه صافدیده میشود , شفاف تر از هنگامی است که در مجاورت بافتی مشابه قرار داده می شود ; کما اینکه هنگام دیده شدن در برابر یک پس زمینه زبر تر , نرم تر و با مقیاسی کوچکتربه نظر خواهد رسید
 
 


۴.نور :نور اصلی ترین عامل پویایی یک فضایداخلی است.بدون نور , فرم , رنگ , یا بافت قابل دیدنی وجود نخواهد داشت.و نههیچگونه حصار مریی جهت فضای داخلی.بنابراین , نخستین عملکرد طراحی نور , روشن کردنفرم ها و فضای یک محیط داخلی و نیز اجازه به کاربردهای فضا است تا فعالیت ها ووظایف خود را با سرعت , دقت و راحتی در خود انجام دهند.نور بر ادراک ما از بافتتاثیر میگذارد و در عوض خود هم توسط بافتی که آن را روشن می کند , تحت تاثیر قرارمی گیرد.نور مستقیم که روی سطحی با بافت فیزیکی می تابد , بافت دیداری آن را افزایشمیدهد ; در حالی که نور پراکنده , بافت فیزیکی را تشدید کرده و حتمآ می تواندساختار سه بعدی آن را مبهم نماید. از آنجا که چشمان ما همواره در جستجوی درخشنده ترین اشیاء و پرتحرکترینتضادهای سایه و روشن در میدان دیدشان می باشد , این هماهنگی در طراحی نورپردازیمتمرکز سطح کار , اهمیت ویژه ای مییابد
۵.بازشوها:بازشوها , سطوح را از نظر بصری مجزا می کنند و آنها را به طور انفرادیتفکیک مینمایند.هر چه بر اندازه و تعداد این بازشوها افزوده شود , بسته بودن فضاکمتر احساس می گردد , فضا بازتر می شود و شروع با ادغام با فضای مجاور می کند.تاکیدبصری بیشتر روی سطوح محصور کننده است تا حجم تعریف شده توسط این سطوح.و از آنجا کهشدت تابش نور خورشید برای ما تقریبآ و جهت آن قابل پیش بینی می باشد , چگونگی تاثیرآن بر وجوه , فرم ها و فضا های یک اتاق از نظر بصری به وسیله اندازه , محل قرارگیری , و جهت پنجره ها و نور گیری آن اطاق تعیین میشود.برای تعیین نوع نور طبیعی ایکه یک اتاق میگیرد و جهت پنجره یا نورگیر میتواند مهمتر از اندازه آنباشد
۶.خط دید در فضا :آسمان در روز توسط خط افق از زمین جدا می گردد.در شب اشکال سماوی وستارگان وجه تمایز آسمان از زمین هستند.فضای داخلی نیز توسط دیوار ها و سقف شکلگرفته , از فضای بیرون مجزا می شود.فضا و شکل دو عنصر جدا ناشدنی اند , زیرا تماماشکال در فضا تحقق می یابند و در همان حال فضا را اشکال , شکل می دهند.در معماری , تفاوت های ناگهانی شکل ها در جهات بالا و پایین و یا در عرض و طول , فضایی پر هیاهوو فعال بوجود می آورند.به وسیله دکور و مبلمانی که بر ارتفاع خاصی تاکید ندارند وبا تعادل و نظم و وحدتی بدیع در میان کف و سقف می توان تحرک بیشتری در فضا ایجادکرد و از کسالت فضائی کاست. اشکال اگر بزرگ و منظم و یکسان باشند فشار قابل توجهی به وجود می آورند , اگر کوچک و نا منظم باشندممکن است قدرت خود را با دفع شدن نیروهای شیی بلند ترازدست بدهند.بهمین سبب مقیاس و تناسب در رابطه با مبلمان از اهمیت ویژه ای برخورداراست
۷.مبلمان:از این رو با مبلمان و رنگیمتناسب خواهیم توانست ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را میتوانکارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور موثر با بینندگان مورد نظر آن،ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفتهاست تا با نظم مبلمان و میزان نور ، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرونبکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنه ها را مخدوش میکنند و همچنین،بهتر است به جای تمرکززیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چرا که تاثیر آنهادر مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.منظور از مبلمان کارآمد مبلمانی است کهنه تنها فضا را تزئین کرده و آن را از لحاظ زیباشناختی میاراید , بلکه دارای کاراییو عمکرد مناسب و متناسب باشد.این عناصر می توانند از لحاظ دیداری برای چشمان ما لذتبخش , برای قوه لامسه ما جالب و یا محرکی برای ذهنباشد

۸.عملکرد فضائی و محدودیت ها:عنصری که درشروع باید مدنظر قرار گیرد عملکرد و نحوه استفاده از فضای داخلی است.یک چهار دیواریمیتواند به عنوان اطاق خواب "نشیمن " اطاق بچه " آشپزخانه" یا دفتر کار شخص معینبرای فعالیت مشخص قرار گیرد ضروری است با استفاده از عواملی چون نورپردازی و چیدنمبلمان تقسیم گردد تا عملکرد هر یک دقیقآ مشخص گردد.شکل و نظم اثاثیه می تواندهمچون دیوارها در یک فضای بزرگ ایجاد نوعی محصوریت کرده و الگو های خاصی را بهنمایش بگذارد.حتی یک عنصر تنها قادر است از طریق فرم , اندازه و شکل خود , فضای راتحت الشعاع قرار داده و حوزه فضایی را نظم بخشد.همچنین نور و الگو های تاریک و روشنآن باعث می شود تا قسمتی از فضا جلب نظر کرده و در عوض از اهمیت سایر قسمت ها کاستهشود و در نتیجه , فضا از این طریق تقسیم بندی می شود.بنابراین با افزایش عناصر یکطرح , روابط فضایی نیز تنوع می یابند.این عناصر , درون مجموعه ها و دسته هایی قرارمیگیرند که هر کدام نه تنها فضا را اشغال میکنند بلکه بیانگر یا مشخص کننده فرمفضایی نیز هستند. در نهایت شکل گیری فضا به نحوه ی استفاده ما از آن فضا بستگی قاطعدارد.ماهیت فعالیت های ما و نحوه انجام آنها بر طرح , نظم و سازمان دهی فضای داخلیتاثیرمیگذارد

۹.مقیاس در فضا :به سایز و مقیاس در فضا توجه نمائید.امکانات و حسفضائی بزرگ در فضائی کوچک به ما احساس عظمت میدهد.مقیاس انسانی , به حس بزرگی اطلاقمیشود که یک شی به ما میدهد.اگر ابعاد یک فضای داخلی یا اندازه ی عناصر داخل آن برایما حس کوچکی القاء کنند , می توانیم بگوییم آنها فاقد مقیاس انسانی هستند.از طرفدیگر , در صورتی که عناصر یک فضا از طریق نیازهای ابعادی مربوط به دسترسی و فواصلایمن یا حرکت , تناسب راحتی را برای ما فراهم کرده یا به نظر کوتاه نیایند , میتوانیم بگوییم دارای مقیاس انسانیاست
این صفحه را به اشتراک بگذارید